به گزارش خودرونگاران ؛ در حق قندچی، اگر چه ظلمها شد و همه چیزش به باد مصادرهها رفت، اما در زمان جنگ و حمله عراق که به کمک او نیاز افتاد، بیهیچ گلایه و ادعایی و همچون یک وطنپرست اصیل به دفاع از کشور برخاست و با بازسازی و راهاندازی تانکبرهای نظامی، جلوی پیشروی ارتش دشمن را سد کرد...
دیدار ما با قندچی در پاییز سال 97 انجام شد. صبح زود به دفتر کار و یا همان گاراژ قدیمی ایران کاوه واقع در خیابان قزوین تهران رفتیم. پیر مردی حدودا ۹۰ ساله ای در صندلی مقابل ما نشست و با اینکه حرف زدن برای او کار راحتی نبود اما تمام وقایع را از زمان شاگردی در کارگاه آهنگری گرفته تا راه اندازی شرکت کامیون سازی ایران کاوه و نهایتا روز تلخ مصادره کارخانه ای که حاصل سالهای کار و رنج مستمر او بود، مو به مو شرح داد
صمیمیت و شوخ طبعی اش به ما جرات داد که پرسش های خارج از عرف هم بپرسیم. از او پرسیدیم که شما چقدر به حکومت شاه وابسته بودید؟ مکثی کرد و پاسخ داد: هیچ! اصلا چرا باید وابسته می بودم؟! من خودم داشتم با سرمایه شخصی اتاق کامیون می ساختم. سوادی هم برای حرف زدن با مقامات و رفتن به میهمانی های آنها نداشتم. من نه دنبال وامی بودم، نه کمکی می خواستم و نه علاقه ای به رابطه با عوامل دولت داشتم. در حقیقت آنها به من وابسته بودند
از او پرسیدیم که شما یک سرمایه دار بودید و انقلاب 57 هم یک انقلاب ضد سرمایه داری بود، چرا به محض خطر، سرمایه خود را خارج نکردید؟ می گفت هنگام شروع اعتراضات سیاسی در آمریکا بودم. چند قرارداد بزرگ را لغو کرده بودم و ۱۵ میلیون دلار در اختیار من بود. آمریکایی ها می گفتند به ایران برنگرد و یا لااقل این پول را باخودت نبر! اما من نپذیرفتم. گفتم کشورِ خود من است. کاری نکرده ام اگر مشکلی باشد خود ما حل خواهیم کرد. از فرودگاه یک راست به کارخانه آمدم، اما دیدم شرایط فرق کرده و اوضاع طوفانی است.
او اکنون 6 سال است که در میان ما نیست اما هنوز این سخنان غرور انگیز او در گوش من است. روزی که می گفت:
« ایرانی ها در سال 1355 راننده های کره ای را به راحتی استخدام نمیکردند ! به هندی و پاکستانی اصلا کار نمی دادند!
در سال 1355 تعدادی راننده کرهای آمده بودند برای کار. آن زمان به پاکستانی و هندی نمیشد کار داد. میگفتند مدارک خیلی از آنها قلابی است. البته بودند هندی و پاکستانی هایی که از انگلستان آمده بودند و در مشاغلی مثل پزشکی کار میکردند.
کرهایها اگر میخواستند کار کنند، باید در ایران امتحان میدادند. در آن سال یک شرکت حمل و نقلی بود که راننده میخواست، 400 تا کارگر کرهای آورده بود. شرایط هم گذاشته بودند برای کار در ایران. تا جایی که یادم هست داشتن دیپلم و مجرد بودن از شرایط بود، همچنین فقط سالی یک بار میتوانستند از ایران به کشورشان مراجعت کنند. اینجا به آنها پانسیون میدادند با ناهار و شام و اگر اشتباه نکنم، ماهی 2 هزار دلار و یک بلیط مجانی در سال برای سفر به کره ».