مردم ایران، متأثر و عزادار، بار دیگر شاهد تکرار تراژدیای بودند که میتوانست با تدبیر و پیشگیری، هرگز رخ ندهد.
این حادثه، زنگ خطری دوباره برای مدیریت بحران در کشور بود و نشان داد که غفلت از مدیریت ریسک و بیتوجهی به درسهای تلخ گذشته، همچنان قربانی میگیرد.
اسکله شهید رجایی، بهعنوان یکی از مهمترین دروازههای اقتصادی ایران، باید الگویی برای رعایت بالاترین استانداردهای ایمنی باشد، اما این انفجار پرده از واقعیتی تلخ برداشت: هشدارهای مکرر درباره مخاطرات دپوی مواد پرخطر در این بندر، نادیده گرفته شدهاند.
چرا از فاجعهای مانند انفجار بندر بیروت در سال ۲۰۲۰، که شباهتهای تکاندهندهای با این حادثه دارد، درس نگرفتیم؟
بیتوجهی به ریسکهای آشکار، از نبود نظارت دقیق بر انبارهای مواد خطرناک تا فقدان پروتکلهای ایمنی کارآمد، ریشهای ساختاری دارد که قلب هر ایرانی را به درد میآورد.
این غفلت ساختاری، با واکنشهای نمایشی پس از فاجعه، مانند دستور رسیدگی و تشکیل کارگروههای بررسی که اغلب به فراموشی سپرده میشوند، تکمیل میشود.
چنین رویکردی نه تنها گرهای از مشکلات باز نمیکند، بلکه اعتماد عمومی را که در سایه این سوگ سنگین بیش از پیش شکننده شده، مخدوشتر میسازد. مردم ایران، که هنوز داغدار این فاجعهاند، شایسته پاسخگویی شفاف و اقدامی قاطعاند، نه وعدههای تکراری و بیفرجام.
تا زمانی که مدیریت بحران در ایران به جای پیشگیری فعال و مسئولانه، به واکنشهای مقطعی و ظاهری بسنده کند، چرخه این سوانح مرگبار ادامه خواهد یافت و هر بار، داغی تازه بر دل ملت خواهد گذاشت.
برای پایان دادن به این چرخه معیوب، بازنگری اساسی ضروری است: تقویت نظارت بر تأسیسات پرریسک، اجرای استانداردهای بینالمللی، شفافیت کامل در اطلاعرسانی و پاسخگویی بیچونوچرا.
انفجار اسکله شهید رجایی نباید تنها به یک خاطره غمانگیز دیگر در تاریخ ایران بدل شود؛ باید نقطه عطفی باشد برای پایان دادن به غفلت از ریسک و بیاعتنایی به درسهای گذشته، تا دیگر شاهد چنین فجایع متأثرکنندهای نباشیم و ملت ایران بیش از این عزادار نشود.
حسین سلاحورزی